توجه داشته باشید که این پیام به پرگاموس در متن کامل پیام مکاشفه کجاست. همچنین ببینید "نقشه راه وحی"
پیامهایی که به هفت کلیسا میرسند، پیامهای روحانی برای همه در هر عصری هستند. اما علاوه بر این، پیامی نیز در آنها وجود دارد که به دلیل شرایط روحانی غالبی که در آن عصر در میان کسانی که ادعای کلیسا بودن را داشتند وجود داشت، ارتباط زیادی با یک «عصر» خاص در تاریخ دارد. هر پیام به ما نشان می دهد که افرادی وجود داشتند که به عیسی صادق و وفادار بودند و افرادی بودند که چیزی جز منافق و جفاگر کلیسا نبودند. منافقین اغلب اعمال سیاه خود را تحت پوشش ادعای کلیسا بودن انجام می دادند. این پیامهای «عصر کلیسا» شرایط معنوی را که مخصوصاً برای بسیاری از مردم آن «عصر» مشخص بود، توصیف میکنند.
تا کنون (در پستهای قبلی) ویژگیهای کلیدی زیر را که خداوند عیسی ما در رابطه با پرگاموس به ما ارائه کرده است، شناسایی کردهایم. به طور خلاصه آنها به شرح زیر است:
- شیطان یک کرسی قدرت درست در میان جایی که مسیحیان واقعی جمع میشدند ایجاد کرده بود، و مسیحیان واقعی دقیقاً در همان مکان از آزار و اذیت و کشته شدن رنج میبردند. (مکاشفه 2:13)
- آموزههای نادرست بر اساس روح و روش بلعام عهد عتیق تعلیم داده میشوند، «که به بالاک یاد داد که در برابر بنیاسرائیل سنگ لغزش بیندازد، از چیزهایی که برای بتها قربانی میشود بخورد، و زنا کند.» (مکاشفه 2:14)
- بعلاوه، در میان آنها کسانی بودند که «دکترین نیکولایتان را دارند، چیزی که من از آن متنفرم». (مکاشفه 2:15)
- اگر آنها از همه این شرایط توبه نکنند، مسیح وعده میدهد که میآید و «با شمشیر دهان من» با آنها میجنگد. (مکاشفه 2:16)
اگر از ابتدا به تاریخ کلیسا نگاه کنیم، آنطور که عیسی در نظر داشت شروع شد: صادق و وفادار به عیسی و کلام او. اما با گذشت زمان، ایدههای مردان و ایدههای بت پرستانه در هم آمیخته شدند. علاوه بر این، با قدرتمند شدن اسقفها، حتی با قدرتهای حاکم آن زمان دولت روم، مردان شروع به ارتقاء و ساختن سلسله مراتب حاکم کردند. تنها در چند صد سال پس از اینکه کنستانتین حاکم بت پرست روم به برقراری آزادی برای مسیحیان کمک کرد، سلسله مراتب مردان در کلیسا بسیار قدرتمند و تأثیرگذار شد. در سال 530 پس از میلاد امپراتور ژوستینیان به اسقف رومی امتیاز دریافت درخواست از دیگر پدرسالاران کلیسای معروف آن زمان را اضافه کرد. روز بحثها و بحثهای انتقادی میان سلسلهمراتب رو به پایان بود و به عنوان آموزههای رسمی «کاتولیک رومی» کلیسا تثبیت شد. بت پرستی، همانطور که در آن مکان ها شناخته می شد، ظاهراً به عنوان خدایان مختلف بت پرست از بین رفته بود و ویژگی های آنها به نام مقدسین سابق مانند: پطرس، مریم، یوسف و غیره ملبس شده بود.
اعمال و تعالیم بت پرستی اکنون زیر لباس «کلیسا» پنهان شده بود!
بسیاری تشخیص داده اند که این عصر کلیسا در حدود سال 530 بعد از میلاد شروع شده است.
- پاپ بونیفاس دوم (پاپ از 530 تا 532) شماره گذاری سال ها را در تقویم جولیان از Ab Urbe Condita به Anno Domini تغییر داد.
- در 6 ژوئن 533، حاکم ژوستینیان نامه ای به پاپ می فرستد و ادعا می کند که او رئیس کل کلیساهای دیگر است و همه این کلیساها باید او را به رسمیت بشناسند.
- بعد از میلاد 534 - ژوستینیان اقتدار پاپ را در مجموعه جدید مدون خود از قوانین روم قرار می دهد.
«و سخنان بزرگی بر حق تعالی خواهد گفت، و قدیسان حق تعالی را فرسوده خواهد ساخت، و به تغییر زمانها و قوانین فکر خواهد کرد، و آنها تا زمان و زمانها و تقسیم زمان به دست او تسلیم خواهند شد. ” (دانیال 7:25)
حاکم ژوستینیان، که به طور سنتی به عنوان "ژوستینیان کبیر" شناخته می شد، برای تحکیم قوانین کلیسا و ملی به عنوان یکی از غیرت بود. مفاد کدکس ژوستینیانوس: «Corpus Juris Civilis» نیز بر قوانین شرعی کلیسای کاتولیک تأثیر گذاشت: گفته می شد که ecclesia vivit lege romana - کلیسا طبق قوانین روم زندگی می کند.
تحکیم کل قوانین روم توسط ژوستینیان در یک کدکس (که در طی سالهای 529 تا 534 پس از میلاد انجام شد) به طور رسمی اقتدار و حکومت کلیسای کاتولیک روم و اقتدار پاپی آن را ایجاد کرد. جنبه های کلیدی کدکس جدید او عبارت بودند از:
- قوانین مربوط به دین - مقررات متعددی برای تضمین وضعیت مسیحیت به عنوان دین دولتی امپراتوری، متحد کردن کلیسا و دولت، و غیر شهروندی کردن هر کسی که به کلیسای مسیحی ارتباط نداشت کمک کرد.
- قوانین علیه بدعت - اولین قانون در کدکس همه افراد تحت صلاحیت امپراتوری را ملزم می کند که ایمان مسیحی را داشته باشند. این در درجه اول بدعت هایی مانند نسطوریان را هدف قرار داد. این متن بعداً تبدیل به سکوی پرشی برای بحث در مورد حقوق بین الملل شد، به ویژه در مورد اینکه چه اشخاصی تحت صلاحیت یک دولت یا سیستم حقوقی خاص هستند.
- قوانین علیه بت پرستی - به عنوان مثال، مقرر می داشت که همه افراد حاضر در یک قربانی بت پرستی ممکن است به عنوان قتل متهم شوند.
ژوستینیانوس از هیچ فرصتی برای تأمین حقوق کلیسا و روحانیون و حمایت و گسترش رهبانیت غافل نشد. او به راهبان حق ارث بردن دارایی از شهروندان خصوصی و حق دریافت هدایای رسمی یا سالیانه از خزانه داری امپراتوری یا مالیات برخی از استان ها را اعطا کرد و مصادره غیر رسمی املاک رهبانی را ممنوع کرد.
این تمرکز "کنترل مسیحی" در یک سیستم سلسله مراتبی ممتاز برای مردمی که تحت آن برای خدمت به خدا تلاش می کنند بسیار مضر می شود و اثرات زیر را ایجاد می کند:
کلام خدا چنان کنترل میشد که به زبانی که اکثر مردم نمیشناختند نگهداری میشد و به منبر زنجیر میشد تا کسی نتواند آن را در دست بگیرد. باز شدن سومین مهر مکاشفه دقیقاً نشان می دهد که این زمانی است که آنقدر کمی از کلام اندازه گیری می شود که مردم به سختی از نظر روحانی زنده نگه داشته می شوند..
سوء استفاده از اختیارات وزارتی آنقدر بد بود که بسیاری از مردم در روحشان تلخ شدند از آنجایی که آنها یا کینه داشتند یا سعی می کردند "نظام دینی" را به نفع خود یا هر دو "کار کنند".
نتیجه نهایی: هم وزارتخانه و هم افرادی که از آنها الگوبرداری کردند، چون از انجیل برای منافع شخصی و آزار و شکنجه مسیحیان واقعی استفاده می کردند، مقصر خون شدند (زیرا زندگی مسیحیان واقعی و وفادار باعث می شود آنها احساس گناه خونی کنند).
و بنابراین، از حدود سال 530 پس از میلاد شروع می شود و هزار سال پس از آن ادامه می یابد، ما یک عصر کلیسای پرگاموس داریم که در آن:
- شیطان که به عنوان بت پرستی آشکار عمل می کرد، مجبور شد «زیرزمینی» شود و ردای مذهبی جدیدی به تن کند - کلیسای کاتولیک روم.
- شیطان، از طریق سلسله مراتب رهبری با در راس پاپ، یک کرسی قدرت درست در میان جایی که مسیحیان واقعی جمع میشدند، ایجاد کرده بود، و مسیحیان واقعی دقیقاً در همان مکان از آزار و اذیت و کشته شدن رنج میبردند (مکاشفه 2:13) - پست قبلی را ببینید: “می دانم کجایی، حتی جایگاه شیطان کجاست.”
- آموزه های بت پرستی اساساً توسط پیامبران دروغین به آموزه های کاتولیک «پذیرش» شدند، به روشی مشابه که بلعام نبی عهد عتیق انجام داده بود: «آنهایی که به بالاق آموختند که سنگ لغزش را در برابر بنی اسرائیل بیندازد، چیزهایی را که برای بت ها قربانی می شود بخورد، و زنا کن.» (مکاشفه 2:14) - به پست قبلی مراجعه کنید:دکترین بلعام - قرار دادن سنگهای مانع در راه.“
- تعلیم آموزه های نادرست باعث ایجاد «بی وفایی» غالب نسبت به عیسی در کسانی می شود که ادعا می کنند کلیسا هستند. اینها، که به عنوان کلیسا، قرار بود با مسیح ازدواج کنند و تنها به او وفادار باشند، اکنون با روحی مشابه آموزههای «عشق آزاد» دروغین نیکولایتان عمل میکردند. هر زمان که کلیسای کاتولیک به سرزمین و کشور جدیدی نقل مکان می کرد تا نوکیشان بیشتری را به سوی خود جلب کند، شیوه های بت پرستی محلی را در سیستم عبادت خود می گنجاند. آنها با حذف بیشتر مرز وفاداری، با شیطان بیشتر معاشقه می کردند. بنابراین از میان آنها گروهی از «عبادتکنندگان» درست در میان آنها رشد میکردند که آموزههای نیکولایتان را دارند، چیزی که من از آن متنفرم.» (مکاشفه 2:15) - به پست قبلی مراجعه کنید:عیسی از عشق آزادانه آموزه های دروغین متنفر است.”
- عیسی باید به آنها هشدار دهد که اگر از راههای خود توبه نکنند، می آید و با آنها "با شمشیر دهان من" می جنگد (مکاشفه 2:16) - به پست قبلی مراجعه کنیدتوبه کنید وگرنه عیسی با کلام خدا علیه شما خواهد آمد!“
پرگاموس برای هر کسی که واقعاً می خواست صادقانه با تمام وجود به خدا خدمت کند، دوران سختی وحشتناکی بود. در آن زمان فساد بسیار زیادی در میان کلیسای کاتولیک وجود داشت، همانطور که هنوز هم وجود دارد. اما، آیا ممکن است اوضاع بدتر شود؟ با من همراه باشید تا پست های بیشتری در آینده منتشر شود زیرا می بینیم که عیسی چه می خواهد به کلیسای تیاتیرا بگوید.