قحطی سوار اسب سیاه

«و چون مهر سوم را گشود، از وحش سوم شنیدم که گفت بیا و ببین. و من دیدم، و دیدم یک اسب سیاه. و کسی که بر او نشسته بود یک جفت ترازو در دست داشت. و صدایی را در میان آن چهار حیوان شنیدم که می‌گفت: یک پیمانه… ادامه

fa_IRفارسی
مکاشفه عیسی مسیح

رایگان
چشم انداز